عشق هدف حیات و محرک زندگی من است .و زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام.عشق است که روح مرا به تموج وا می دارد،قلب مرا به جوش می آورد ،استعدادهای نهفته ی مرا ظاهر می کند،مرا از خودخواهی و خودبینی می راند.دنیای دیگری را حس می کنم .در عالم وجود محو می شوم.احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبا پیدا می کنم .لرزش یک برگ ،نور یک ستاره ی دور،موریانه ی کوچک،نسیم ملایم سحر،موج دریا ،غروب آفتاب همه احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم مرا به دنیای دیگری می برند ...این ها همه وهمه از تجلیات عشق است...
به خاطر عشق است که فداکاری می کنم.به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنایی می نگرمو ابعاد دیگری را می یابم.به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و زیبایی را می پرستم.به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم و او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم...
پ.ن:این روز ها رو بی وقفه به کتاب خوندن و راه بودن ،رسالت بزرگ...می گذرونم!
سلام. مطلب قابل تأملی بود.
راستی این خط آخر چی نوشتی؟ .... بی وقفه به کتاب خوندن و راه بودن؟ راه بودن یعنی چی ؟
موفق باشید!
جند روز پیش که برای اولین بار این وبلاگ را در لیست وبلاگهای بروزشده دیدم از این دو مطلبی که نوشتید خیلی خوشم آمد و امروز این سومین بار است به شما سر میزنم
منتظر مطالب بعدی شما هستیم.
در پناه خدا.
چمران الگوی خوبی است اگر درکش کنیم.