از همون دو سه هفته پیش که رمان" طوفان دیگری در راه است" سید مهدی شجاعی رو خوندم این قسمت رو که خیلی خیلی به دلم نشسته بود برای اینجا آماده کردم،از اون موقع تا امروز که تازه فرصت کردم مطلب رو ادیت کنم اتفاقات زیادی افتاده که بیشتر از قبل به این قسمت از نوشته ی آقای شجاعی که البته به نظر من اعتقادات شخصی شون در مورد حجاب هم هست علاقه پیدا کردم.
این چند وقت مجبور بودم علی رغم میلم به خاطر یه سری مسائل به ادارات و مراکزی سر بزنم که تو نگهبانی همشون ماموری مسئول تذکر دادن این مهم !!بود که "پوشش چادر در این مکان الزامی است"،حالا بماند که چه صحنه ها و تغییر ظاهر هایی بیرون و داخل همون مرکز می دیدم که جدا گاهی از تعجب و البته تاسف حالم دگرگون می شد...
همه جور برخورد این دست مامورین رو دیده بودم به جز گشت شریف ارشاد_ که انصافا حق بزرگی بر گردن ما دارند به خاطر این همه امنیت و آرامش_که به لطف یکی از اقوام مومن و محجبه!در یکی مراکز خرید تهران ،موفق شدم از نزدیک و شخصا تشکری از این مامورین زحمت کش داشته باشم!گرچه اونها اصلا انتظار تشکر نداشتند ،بعد از شنیدن صحبت ها و انتقاد های رک و بی پرده ی من!
این قسمت از کتاب نامه ایست از طرف مادری به پسرش ،اوایل انقلاب و دولت موقت و بحث داغ اجباری شدن حجاب در کشور:
من گمان می کنم که اگر قرار به زور و اجبار بود،خدا بهتر از هر کسی می توانست احکامش را جاری کند وآیا خدا نمی توانست به جای دادن اراده و اختیار به انسان ،مثل روبوت خلقشان کند که طبق برنامه ی از پیش تعیین شده ،عمل کنند و اسباب زحمت خودشان و دیگران نشوند؟؟
چرا!می توانست .ولی این کار را نکرد .برای اینکه بنا نداشت هیچکس را به زور هدایت کند.
از یک سو به انسانها آزادی و اختیار داد و از سوی دیگر پیامبران را برای هدایتشان فرستاد تا راه و چاه به آنان نشان دهند و دستشان را در انتخاب باز بگذارند و بعد هم فرمود :
«ما راه را نشان دادیم .عده ای حق شناسی و حق گذاری را برمی گزینند و عده ی دیگر حق پوشی و نا سپاسی را »
.
.
.
بگذریم. نوشته ای که اگر جای حکومت انقلابی بودی...
خدا را شکر که نیستی .برای اینکه با تمام صفا و خلوص نیتت ،باعث گریز مردم از دین می شدی .چرا؟؟!
یکی اینکه :بهترین کار اگر رنگ حکم و دستور و اجبار به خود بگیرد ،نه تنها جاذبه اش را از دست می دهد که در انسان،مقاومت و تنفر ایجاد می کند.مثل اینکه بهترین غذا را به زور در حلقوم آدم فرو کنند .یا جای تعارف محترمانه ،اسلحه به روی آدم بکشند.
من مطمئنم که زور و اجبار ،در عده ای چنان نفرت و انزجار نسبت به حجاب ایجاد می کند که همه ی اصول و فروع دینشان را هم تحت الشعاع قرار می دهد.
درحالی که ،همین انسانها اگر احساس کنند که اختیار و حق انتخاب دارند ،حجاب را با میل و رغبت انتخاب می کنند و آن وقت به هیچ قیمتی از دستش نمی دهند .
همچنان که در این یکی دو سال که حرفی از زور و اجبار نبود ،بسیاری از زنها که قبلا بی حجاب بودند ،از سر شناخت یا عشق و علاقه نسبت به اسلام یا انقلاب یا امام،یا جمع همه ی اینها ،با اختیار و افتخار به دامن حجاب پناه بردند و به هیچ قیمتی هم حاضر به از دست دانش نیستند .
دوم اینکه :بدیهی ترین و طبیعی ترین نتیجه ی این کار ،یعنی اجباری کردن حجاب ،سوق دادن مردم به سمت نفاق و ریا و تزویر است .
چرا می گویم:مردم،درحالیکه باید بگویم زنها.
به دو دلیل :
اولا ،زنها در تعیین شخصیت و سر نوشت جامعه ،نقش اساسی دارند و هر اخلاق و منش و تربیتی پیدا کنند ،تاثیر مستقیم و ماندگار بر فرزندان و همسرانشان می گذارند.
ثانیا،اگر حکوکت یا قشری از حکومت دارای چنین سلیقه ای باشد و چنین رفتاری در پیش گیرد ،برای مردها هم به طرق دیگر زمینه های تولید و تشکیل نفاق و تزویر را فراهم می کند.
به هر حال ، من با این عقل ناقصم و با همه ی بی اطلاعی ام از تاریخ و گذشته و آینده ،می توانم محصول چنین رفتارهایی را پیش بینی کنم .به این دلیل که یقین دارم ،هیچ چیز مثل ریا و نفاق و تزویر ،نمی تواند آدمها و مملکت و حکومت را از درون بپوکاند و نابود کند.
حد اقل زیان این زور و اجبار این است که مردم را دو چهره ای می کند.دوشخصیتی می کند.یکی همان شخصیتی که هستند و دوم،شخصیتی که به خاطر حکومت،تظاهر می کنند که هستند.
مثل اینکه کسی اهل نماز نباشد و در خانه اش نماز نخواند ولی در نماز جماعت اداره،صف اول بایستد و حضورش را به رخ ریاست بکشد.این آدم هیچ وقت به رستگاری نمی رسد.
ولی آدمی که اهل نماز نیست اما تن به تظاهر و نفاق هم نمی دهد،هر لحظه ممکن است خدا دستش را بگیرد و او را اهل کند و در مسیر رستگاری قرار دهد.
دارم پر حرفی می کنم!ولی از کنار یک وجه دیگر هم نمی توانم به راحتی بگذرم و آن این است که:
من زنم و اهل حجابم و برای این پوشش،چادر یا روسری یا هرچه،ارزش و قداست قائلم و دوست ندارم که هر شخصیتی از هر جنس را،زیر این خیمه ببینم.
دوست ندارم که این لباس مقدس،زیر دست و پا بیفتد و وسیله ی تزویر و نفاق و ریا شود.
دوست ندارم که عده ای،کار ِ بد یا بد کاری شان را،زیر این پوشش گران بها پنهان کنند.
سلام.موافقم.البته تو می دونی،من با هرچی سید مهدی شجاعی بگه،دربست موافقم!هر کی ندونه تو باید بدونی!
بله خواهر،نتیجه ی جا ذاشتن به سود شما شد،ولی نتیجه اش برا من این شد که هنوز تمومش نکردم!:-(
و در آخر،عزیز خودتی!
پیدات کردم