نامه های کاغذی

بسم الله

نامه های کاغذی

بسم الله

عصر جمعه ۱۲/۱۱/۸۶

بغض سنگین است و تلخ .نه می توان خورد و نه می توان شکست...می شود شکست اما ...اما با خود می گویم :

به تو که مربوط نمی شود،فقط از دور نگاه کن و سطحی...به عمق نگاه نرو!

اما نمی توانم ،مثل روز روشن است که نمی توانم !دل که این حرفها سرش نمی شود و من هم!من که بیشتر بر مدار دل می گردم تا غقل ...دهانم قفل می شود ،هیچ نمی گویم و نمی شکنمش!می ماند و هر لحظه سنگین تر می شود ،تا شب...بعد آرام آرام ترک بر می دارد و بعد...

دعا می کنم

دعا می کنم